حفظ نظام اوجب واجبات است.

همه حفظ نظام به شرکت در انتخابات،راهپیمایی ها خلاصه نشده است ، بلکه در افتادن با مدیران و مسئولان بی کفایت و بی لیاقت هم جزء وظایف ذاتی یک انقلابی است.

بارها با خودم اندیشیده ام که اگر انسان فقیر و بی غل و غشی بخواهد کارهای اداری خودش را انجام دهد چگونه می تواند کار خویش را در این نامه بازی های الکی به سرانجام برساند.


چگونه باید با پارتی بازی و رانت خواری مبارزه نمود؟

چرا همه ما این احساس را داریم که باید با پارتی بازی و دوز و کلک ،  کار خود را سروسامان بدهیم و اگر از این قاعده استفاده نکنیم، بخوبی می دانیم که کارها روی زمین خواهد بود.

مگر قرار نبود انقلاب مال فقیران و دردمندان باشد ؟

و...

می خواهم در مقابل  همه این بدیها بایستم، می خواهم در مقابل بعضی از مسئولان بی لیاقت بایستم،می خواهم با پارتی بازی و رانت خواری مبارزه کنم ، هر چند از همین الان نتیجه اش برایم مشخص است که در این مبارزه نخواهند گذاشت که موفق شوم ، اما مبنایم را بر مبارزه قرار دادم.

چه کسی باید غمخوار کودکان یتیم و شکم گرسنه باشد ، چه کسی باید مدافع بیچارگان و فقیران باشد ؟ فقیران شهر ما کدام مسئول را مونس خود می دانند؟

براستی حفظ نظام اوجب واجبات است...