آرام آرام تب و تاب انتخابات بالا می گیرد ، چیزی به داغ شدن تنور انتخابات نمانده است.
رای باید بدهیم به هزار دلیل،هیچ دلیلی برای عدم شرکت در انتخابات وجود ندارد...!
بگذریم
خدا شما را از شر آدمهای تازه به دوران رسیده و نوکیسه دورگرداند،نمی دانم چرا این تیپ آدمها سال به سال بر تعداد جمیعتشان افزوده می گردد،شاید از علائم آخرالزمانی باشد.(خدایا ما را از بلاهای آخر الزمانی در امان بدار).
یارکشی در ستادهای نامرئی کاندیداها غوغاست،یعنی جای سوزن انداختن نیست(باکمی مغالطعه)، درسته در قانون زمان تبلیغات انتخاباتی را به یک هفته مانده به رای گیری اختصاص دادند ولی اینطور که حساب دست ما آمده حرکت تبلیغاتی بعضی از آدمها از یکسال پیش آغاز شده.
روزی از روزهای خوب خدا،دوستم گفت:عده ای از دانش جویان امروزساعت 4 با آقای......(یکی ازکاندیدای مجلس) جلسه انتخاباتی دارند! گفتم:خوب ، سلامتی باشه
گفت:تو هم بیا....!
گفتم:نه ، دور ما یکی رو خط بکش
رفیقم گیر داده بود که باید بیام
بهش گفتم:من حال اینجور کارها رو ندارم
دیدم پافشاری فایده ای نداره..... خوشبختانه یا بدبختانه رفتیم جلسه
تا ما را دید هجوم آورد سمت ما، رفیقم رو از قبل می شناخت
ما هم چاق سلامتی و احوالپرسی و.... رو کرد به رفیقم و گفت : آقا رو معرفی نمی کنید...
من هم سریع گفتیم :محمد.... هستم ، رفیق آقا محسن حالا هم در محضر شمائیم...
گفت: محمدجان ، خیلی خوشحال می شویم که در خدمت شما باشیم و از این جور حرفها(با هندوانه هایی که زیر بغل من داده بود عنقریب بود که کمر ما از وسط بشکنه.. ) بسلامتی از این مرحله جان سالم بدر بردیم و رفتیم داخل جلسه،
در طول جلسه آنقدر به ما محمدجان می گفت که دیگه خندم گرفت،البته خنده ام به این جهت بود که کار ما از گریه بگذشت و به آن می خندم...آخه طوری جان می گفت که اگر کسی نداند فکر می کنه ما از عهدعتیق با هم رفیق گرمابه و گلستانیم در حالی که آشنایی ما به 20دقیقه هم نمی رسه
خلاصه جلسه تمام شد هر چند خوشم نیامد
هنگام خداحافظی هم آنقدر التماس دعا گفت که قصد کردم دعا قنوتم رو اختصاص بدهم به ایشان
بگذریم
در طول مسیر از جلسه تا خانه ، به رفیقم گفتیم : چرا بعضی ها فکر می کنند بقیه هیچی نمی فهمند...!؟
خدایش اگر این بنده خدا کاندیدا نبود ، اینقدر ما رو تحویل می گرفت....!؟
بخدا همه رنگها خوبه الا دو رنگی
رفیقم گفت: آخه بعضی از کاندیداها مجبورندیه سری کارهای نمایشی کنند...آخه گدای رای من و شما هستند.
حرف پایانی
انشاءالله ما اینقدر قدرت و بصیرت داشته باشیم که نماینده اصلح رو انتخاب کنیم ....
رای باید بدهیم به هزار دلیل،هیچ دلیلی برای عدم شرکت در انتخابات وجود ندارد...!
بگذریم
خدا شما را از شر آدمهای تازه به دوران رسیده و نوکیسه دورگرداند،نمی دانم چرا این تیپ آدمها سال به سال بر تعداد جمیعتشان افزوده می گردد،شاید از علائم آخرالزمانی باشد.(خدایا ما را از بلاهای آخر الزمانی در امان بدار).
یارکشی در ستادهای نامرئی کاندیداها غوغاست،یعنی جای سوزن انداختن نیست(باکمی مغالطعه)، درسته در قانون زمان تبلیغات انتخاباتی را به یک هفته مانده به رای گیری اختصاص دادند ولی اینطور که حساب دست ما آمده حرکت تبلیغاتی بعضی از آدمها از یکسال پیش آغاز شده.
روزی از روزهای خوب خدا،دوستم گفت:عده ای از دانش جویان امروزساعت 4 با آقای......(یکی ازکاندیدای مجلس) جلسه انتخاباتی دارند! گفتم:خوب ، سلامتی باشه
گفت:تو هم بیا....!
گفتم:نه ، دور ما یکی رو خط بکش
رفیقم گیر داده بود که باید بیام
بهش گفتم:من حال اینجور کارها رو ندارم
دیدم پافشاری فایده ای نداره..... خوشبختانه یا بدبختانه رفتیم جلسه
تا ما را دید هجوم آورد سمت ما، رفیقم رو از قبل می شناخت
ما هم چاق سلامتی و احوالپرسی و.... رو کرد به رفیقم و گفت : آقا رو معرفی نمی کنید...
من هم سریع گفتیم :محمد.... هستم ، رفیق آقا محسن حالا هم در محضر شمائیم...
گفت: محمدجان ، خیلی خوشحال می شویم که در خدمت شما باشیم و از این جور حرفها(با هندوانه هایی که زیر بغل من داده بود عنقریب بود که کمر ما از وسط بشکنه.. ) بسلامتی از این مرحله جان سالم بدر بردیم و رفتیم داخل جلسه،
در طول جلسه آنقدر به ما محمدجان می گفت که دیگه خندم گرفت،البته خنده ام به این جهت بود که کار ما از گریه بگذشت و به آن می خندم...آخه طوری جان می گفت که اگر کسی نداند فکر می کنه ما از عهدعتیق با هم رفیق گرمابه و گلستانیم در حالی که آشنایی ما به 20دقیقه هم نمی رسه
خلاصه جلسه تمام شد هر چند خوشم نیامد
هنگام خداحافظی هم آنقدر التماس دعا گفت که قصد کردم دعا قنوتم رو اختصاص بدهم به ایشان
بگذریم
در طول مسیر از جلسه تا خانه ، به رفیقم گفتیم : چرا بعضی ها فکر می کنند بقیه هیچی نمی فهمند...!؟
خدایش اگر این بنده خدا کاندیدا نبود ، اینقدر ما رو تحویل می گرفت....!؟
بخدا همه رنگها خوبه الا دو رنگی
رفیقم گفت: آخه بعضی از کاندیداها مجبورندیه سری کارهای نمایشی کنند...آخه گدای رای من و شما هستند.
حرف پایانی
انشاءالله ما اینقدر قدرت و بصیرت داشته باشیم که نماینده اصلح رو انتخاب کنیم ....
